–
سید جلال باب الحوائجی
در این کتاب ماجرای دختری به اسم سارا را می خوانیم که عاشق عروسک و بازی کردن با آنهاست اما خیلی زود از عروسکهایش خسته می شود و همیشه می خواهد که عروسکی جدید داشته باشد. او عروسکهای قدیمی خود را خراب می کند و رغبتی به بازی کردن با آنها ندارد. یک روز سارا وقتی با مادرش به خرید می رود، در مغازه عروسک فروشی چشمم به یک عروسک طلایی زیبا می افتد و آرزو می کند که ای کاش این عروسک برای او باشد. تا اینکه شب وقتی می خوابد، خواب عجیبی می بیند…

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.